ز دل مجـموعـه ای هر روز املا می تـوان کردنازین یک قطره خون صد نامه انشا می تـوان کردناگــر روی دلـی از کــارفــرمـا در مـیـان بــاشــدبـه نـاخـن سـنگ …
ز دل مجـموعـه ای هر روز املا می تـوان کردن | ازین یک قطره خون صد نامه انشا می تـوان کردن |
اگــر روی دلـی از کــارفــرمـا در مـیـان بــاشــد | بـه نـاخـن سـنگ را آیینه سـیمـا مـی تـوان کـردن |
نـگـردد لـنـگـر تــمـکـیـن حــریـف نـالـه عـاشـق | بـه هویی بـیستـون را دشت پـیما می تـوان کردن |
گـریـزد لـشــکــر خــواب گـران از قــطــره آبــی | بـه یک پـیمانه از سـر عـقـل را وا می تـوان کـردن |
نـگـیری گـر بـه مـرهـم رخـنـه غـمـخـانـه دل را | ازیـن روزن دو عـالـم را تــمـاشـا مـی تــوان کـردن |
اگـر دریـوزه هـمـت کــنـی از شــوق بــی پــروا | سـفـر در آب و آتـش بـی مـحـابـا مـی تـوان کـردن |
خــط پــاکــی ز ســیـلــاب فــنـا دارد وجــود مـا | چه از ما می توان بردن، چه با ما می توان کردن؟ |
اگر بـر دل گـذاری همچـو کـشـتـی بـار مردم را | بـه آسـانـی سـفـر بــر روی دریـا مـی تـوان کـردن |
اگـر چـه مـزد کـار خـود نـمـی دانم دو عـالـم را | بـه انصـافـی مرا از خـود تـسـلـی می تـوان کـردن |
در آن وادی که من طرح شکار افکنده ام صائب | بـه دام عـنـکـبـوتـان صـید عـنـقـا مـی تـوان کـردن |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج