فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 4 فروردین 1404

پایگاه خبری شاعر

ایا سلطان لشکرکش بـشاهی چـون علم سرکشکه هرگز دوسـت بـا دشـمن ندیده کـارزار تـوملـک شـمـشـیرزن بـاید، چـو تـو تـن می زنی نایدز تـیغـی بـر میان بـسـتـن …

ایا سلطان لشکرکش بـشاهی چـون علم سرکش که هرگز دوسـت بـا دشـمن ندیده کـارزار تـو
ملـک شـمـشـیرزن بـاید، چـو تـو تـن می زنی ناید ز تـیغـی بـر میان بـسـتـن مـرادی در کـنار تـو
نه دشمن را بـریده سر چو خوشه تیغ چون داست نه خصمی را چو خرمن کوفت گرز گاوسار تـو
عــیـالـان رعـیـت را بــحــســبــت کـدخــدایـی کـن چـو کدبـانوی دنیا شد بـرغبـت خـواسـتـار تـو
مـروت کـن، یـتـیـمـی را بــچـشـم مـردمـی بــنـگـر کـه مـرواریـد اشــک اوســت در گـوشـوار تــو
خری شد پـیشکار تـو که دروی نیست یک جو دین دل خـلـقـی ازو تــنـگـسـت انـدر روز بــار تــو
چـو آتــش بــرفـروزی تـو بــمـردم سـوخـتـن هـردم ازان کان خـس نهد خـاشاک دایم بـر شرارتـو
چـو تـو بــی رای و بـی تـدبـیـر او را پـیـروی کـردی تو در دوزخ شوی پیشین و از پـس پیشکار تو
بباطل چون تو مشغولی ز حق و خلق بی خشیت نـه خـوفـی در درون تـو نـه امـنـی در دیار تـو
نـه تـرسـی نـفـس ظـالـم را ز بــیـم گـوشـمـال تـو نه بـیمی اهل بـاطـل را ز عـدل حـق گزار تـو
بـشـادی می کـنی جـولان درین میدان، نمی دانم در آن زندان غم خواران که باشد غمگسار تو
بـــپـــای کــژروت روزی درآیــی نــاگــهــان در ســر وگـر سـم بـر فـلـک سـاید سـمـنـد راهوار تـو

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج