بـدان دو عارض چـون شیر و آن دو زلف چـو قیربـه ابـروان چو کمان و به غمزگان چون تیربـه زیب قـدی کـش بـنده گشـت سـرو سـهیبه حسن رویی کش بنده گشت بـدر منی…
بـدان دو عارض چـون شیر و آن دو زلف چـو قیر | بـه ابـروان چو کمان و به غمزگان چون تیر |
بـه زیب قـدی کـش بـنده گشـت سـرو سـهی | به حسن رویی کش بنده گشت بـدر منیر |
به چشم چشمی کش سرمه بود سحر حلال | به بوی زلفی کش دانه بود مشک و عبیر |
کـه گـر تـنـم را زین پـس کـنـی بـه مـهر عـذاب | وگر دلم را زین پـس کنی بـه عشق زحیر |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج