بـنشست و ز رخ پـرده بـرانداختـه بـرخـاستکار من دل سـوخـتـه را سـاخـتـه بـرخـاسـتماهی است چو با طلعت افروخته بنشستسروی است چو بـا قامت افراخته بـرخاستپ…
بـنشست و ز رخ پـرده بـرانداختـه بـرخـاست | کار من دل سـوخـتـه را سـاخـتـه بـرخـاسـت |
ماهی است چو با طلعت افروخته بنشست | سروی است چو بـا قامت افراخته بـرخاست |
پــیــداســت ز بــالــیـدن بــالــای بــلــنــدش | کـز بـهـر هـلـاک مـن دلـبــاخـتـه بــرخـاسـت |
چـشـمش پـی خـون ریخـتـن مـردم هشـیار | مستی است که با تیغ ستم آخته برخاست |
افسـوس که از انجـمن آن ماه سـیه چـشـم | مـا را همـه نـادیده و نشـنـاخـتـه بـرخـاسـت |
آن تــرک نـوازنـده بــه ســرحــلـقـه عـشـاق | کـز خـاک درش بـا تـن نگـداخـتـه بـرخـاسـت |
تـا سـایـه شـمـشـاد تـو افـتـاد بـه بــسـتـان | بـر سـرو سـهی دود دل فـاخـتـه بـرخـاسـت |
خــنــدیـد بــه آیـیـنــه خــورشــیـد فــروغــی | تـا صـفـحـه دل از همه پـرداخـتـه بـرخـاسـت |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج