فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 5 اردیبهشت 1404

پایگاه خبری شاعر

شماره ٥٩٦: آمده ام که سر نهم عشق تو را به سر برم

آمده ام که سر نهم عشق تـو را بـه سر بـرمور تـو بـگوییم که نی نی شـکنم شـکر بـرمآمده ام چو عقل و جان از همه دیده ها نهانتـا سـوی جـان و دیدگان مشـعـله …

آمده ام که سر نهم عشق تـو را بـه سر بـرم ور تـو بـگوییم که نی نی شـکنم شـکر بـرم
آمده ام چو عقل و جان از همه دیده ها نهان تـا سـوی جـان و دیدگان مشـعـله نظـر بـرم
آمـده کــه رهـزنـم بــر ســر گــنـج شــه زنـم آمــده ام کــه زر بــرم زر نــبــرم خــبــر بــرم
گر شـکـند دل مرا جـان بـدهم بـه دل شـکن گـر ز سـرم کـلـه بـرد مـن ز مـیان کـمـر بـرم
اوست نشستـه در نظر من بـه کجـا نظر کنم اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر بـرم
آنـک ز زخــم تــیـر او کـوه شـکـاف مـی کـنـد پــیـش گـشـادتــیـر او وای اگـر ســپــر بــرم
گـفـتــم آفـتــاب را گـر بــبــری تــو تــاب خـود تـاب تـو را چـو تـب کـند گفـت بـلی اگر بـرم
آنـک ز تــاب روی او نـور صـفـا بــه دل کـشــد و آنک ز جـوی حـسن او آب سوی جـگر بـرم
در هـوس خـیال او هـمـچـو خـیال گـشـتـه ام وز ســر رشــک نــام او نــام رخ قــمــر بــرم
این غزلم جواب آن بـاده که داشت پـیش من گفت بخور نمی خوری پیش کسی دگر برم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج