بـه تـدبـیر خـرد سـر پـنجـه نتـوان بـا قضا کردندرین دریا بـه دسـت بـسـتـه می بـاید شنا کردندل غمگین به زور اشک هیهات است بـگشایدبــه دنـدان گـهـر نـتـ…
بـه تـدبـیر خـرد سـر پـنجـه نتـوان بـا قضا کردن | درین دریا بـه دسـت بـسـتـه می بـاید شنا کردن |
دل غمگین به زور اشک هیهات است بـگشاید | بــه دنـدان گـهـر نـتــوان گـره از رشـتــه وا کـردن |
ز خودداری بـه دست و پـا ره نزدیک می پـیچد | عـنـان چـون مـوج مـی بـاید درین دریا رهـا کـردن |
نکردی سجـده ای ز اخلاص تـا افراختـی قامت | بـه بـام کعـبـه عـمرت رفـت در کسـب هوا کـردن |
نگردیده است تـا پـوچ از هوای نفس دل در تـن | بــه آه ایـن دانـه را از کـاه مـی بــایـد جـدا کـردن |
ز دیوار زمین گیر قـناعـت سـایه ای خـوش کـن | کـه خــواب امـن نـتــوان در تــه بــال هـمـا کـردن |
چو می دانی گواه از خانه دارد دست و پای تو | کمال کوته اندیشی است دست از پا خطا کردن |
ز خواهش های بـیجا گر نه ای شرمنده و نادم | چـه داری دست پـیش روی خود وقت دعا کردن؟ |
بـود چون سرو دایم نوبـهارش بـی خزان صائب | تـواند هر که بـا یک جـامه چـون سرو اکتـفا کردن |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج