ایـا سـر کـرده از جـانـم تـو را خـانـه کـجـا بـاشـدالـا ای مـاه تـابـانـم تـو را خـانـه کـجـا بـاشـدالـا ای قـادر قـاهـر ز تـن پــنـهـان بــه دل ظـاهـ…
ایـا سـر کـرده از جـانـم تـو را خـانـه کـجـا بـاشـد | الـا ای مـاه تـابـانـم تـو را خـانـه کـجـا بـاشـد |
الـا ای قـادر قـاهـر ز تـن پــنـهـان بــه دل ظـاهـر | زهی پـیدای پـنهانم تـو را خـانه کـجـا بـاشـد |
تـو گویی خـانه خـاقـان بـود دل های مشـتـاقـان | مرا دل نیست ای جانم تو را خانه کجا باشد |
بود مه سایه را دایه به مه چون می رسد سایه | بـگو ای مه نمی دانم تـو را خانه کجـا بـاشد |
نـشـان مـاه مـی دیـدم بـه صـد خـانـه بـگـردیدم | از این تـفتیش بـرهانم تـو را خانه کجا بـاشد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج