تـا بـه خون رنگین نسازی چون گل احمر جـبـینکی تـوانی شست در سرچشمه کوثر جبـین؟روز محـشـر سـرخ رو چـون لاله بـرخـیزد ز خـاکآل تـمـغـای شـهـادت هـر کـه د…
تـا بـه خون رنگین نسازی چون گل احمر جـبـین | کی تـوانی شست در سرچشمه کوثر جبـین؟ |
روز محـشـر سـرخ رو چـون لاله بـرخـیزد ز خـاک | آل تـمـغـای شـهـادت هـر کـه دارد بــر جـبــیـن |
وقـت رفـتـن زردرویی می بـرد بـا خـود بـه خـاک | می گذارد هر که چون خورشید بر هر در جبین |
وقت آن کس خـوش که در بـاغ جـهان مانند بـید | تـیغ اگـر بـارد بـه فـرقـش چـین نیارد بـر جـبـین |
از دلم هر پـاره چون بـرگ خزان در عالمی است | نیسـت از شیرازه این اوراق را چـین بـر جـبـین |
نـیـسـتـی از اهـل بـینـش، ورنـه پـیـش عـارفـان | نـامـه واکــرده ای در دســت دارد هـر جــبــیـن |
بهر مشتی خار و خس کز دست بیرون می رود | چـند بـگذاری بـه خـاک راه چـون صرصر جـبـین |
چـون لبـاس غنچـه از هم می شـکافد سـنگ را | تــا بــه داغ او رســانـد لــالــه احــمــر جــبــیـن |
صـحـبـت روشـن ضـمیران کـیمیای دولت اسـت | از فــروغ مـهـر گـردد مـشــرق گـوهـر جــبــیـن |
تـا غـبــار خـاکـسـاری در بـسـاط خـاک هـسـت | رنـگ دردســر مـریـز از صـنـدل تــر بــر جــبــیـن |
صـائب ایـنـجـا آفـتـاب از دور مـی بــوسـد زمـیـن | نیسـت بـرگ سجـده این آستـان در هر جـبـین |
این غـزل را هـر کـه گـوید صـائب از اهل سـخـن | می گذارم پـیش او بـر خـاک تـا محـشر جـبـین |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج