فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٥٦٧: ای عاشقان ای عاشقان من خاک را گوهر کنم

ای عـاشـقـان ای عـاشـقـان من خـاک را گوهر کـنموی مـطـربـان ای مطـربـان دف شـمـا پـرزر کـنمای تـشـنـگـان ای تـشـنـگـان امـروز سـقـایـی کـنـموین خـاکـدا…

ای عـاشـقـان ای عـاشـقـان من خـاک را گوهر کـنموی مـطـربـان ای مطـربـان دف شـمـا پـرزر کـنم
ای تـشـنـگـان ای تـشـنـگـان امـروز سـقـایـی کـنـموین خـاکـدان خـشـک را جـنـت کـنم کـوثـر کـنم
ای بـی کسـان ای بـی کسان جـاء الفرج جـاء الفرجهر خـستـه غمدیده را سلطان کنم سنجـر کنم
ای کــیـمـیـا ای کــیـمـیـا در مـن نـگـر زیـرا کــه مـنصـد دیر را مـسـجـد کـنم صـد دار را مـنـبـر کـنم
ای کــافــران ای کــافــران قــفــل شــمـا را وا کــنـمزیرا کـه مطـلـق حـاکـمم مؤمن کـنم کـافـر کـنم
ای بــوالـعـلـا ای بــوالـعـلـا مـومـی تــو انـدر کـف مـاخنجـر شوی ساغر کنم ساغر شوی خنجر کنم
تو نطفه بودی خون شدی وانگه چنین موزون شدیسـوی مـن آ ای آدمـی تـا زینـت نـیـکـوتـر کـنـم
مـن غــصــه را شــادی کـنـم گـمـراه را هـادی کـنـممن گـرگ را یوسـف کـنم من زهر را شـکـر کـنم
ای سردهان ای سردهان بـگشاده ام زان سر دهانتـا هر دهان خـشـک را جـفـت لـب سـاغـر کـنم
ای گلسـتـان ای گلسـتـان از گلسـتـانم گل سـتـانآن دم که ریحـان هات را من جـفـت نیلوفـر کـنم
ای آسـمـان ای آسـمـان حـیرانـتـر از نـرگـس شـویچـون خـاک را عنبـر کنم چـون خـار را عبـهر کنم
ای عقل کل ای عقل کل تـو هر چـه گفتـی صادقیحاکم تویی حاتم تویی من گفت و گو کمتر کنم

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج