چـو نیست غیر تـو کس آفتـاب بـا سایهتو سایه بر سر من افگن ای هما سایهدلم بـوصل طمع کرد گفتـم اینت محـالکـه جـمـع مـی نشـود آفـتـاب بـا سـایهمـیـان روی …
چـو نیست غیر تـو کس آفتـاب بـا سایه | تو سایه بر سر من افگن ای هما سایه |
دلم بـوصل طمع کرد گفتـم اینت محـال | کـه جـمـع مـی نشـود آفـتـاب بـا سـایه |
مـیـان روی تـو و آفـتـاب تـابــان هـسـت | هـمـان تــفــاوت کـز آفـتــاب تــا ســایـه |
مرا بـسـایه تـو حـاجـتـسـت واین دولت | خــوهـم ولـی نـبــود آفــتــاب را ســایـه |
بـتـو پـناه بـرم ازهمه کـه بـر سـر خـاک | درخــت وار نـمـی افــگـنـد گـیـا ســایـه |
تـوانگـری وجـمـال تـرا چـه نقـصـانسـت | بـلطـف اگر فـگنی بـرچـو من گدا سـایه |
از آسـمان بـرکـت جـذب کـرد روی زمین | چـو بـر وی افتـاد از عـدل پـادشـا سـایه |
تـو پـادشـاهی وهـمـچـون گـدا نـینـدازد | سـگ فـقـیـر تــو بــر نـان اغـنـیـا سـایـه |
فـقـیـر تــو نـکـنـد اعــتــمـاد بــر جــزتــو | چـو آدمـی نـزنـد تـکـیه بـر عـصـا سـایه |
شراب عشق تو درما چنان اثر کردست | کـه مـسـتـی آرد زیـر درخـت مـا سـایـه |
بـسـوی خـرگه جـانان گـریزم ای گردون | کـه نیسـت بـهر امـان خـیمه تـرا سـایه |
قـتــیـل تــیـغ فـنـا جــامـه بــقـا پــوشـد | چـو بـر وی افتـد ازآن سرو در قبـا سایه |
چـو عـشـق در دلـم آمد زمن نمـاند اثـر | چـو دید طلعت خورشید شد زجـا سایه |
نـرنـجـد ار بـزنـی تـیـغ بـر سـر عـاشـق | ننالـد ارچـه چـوخـاکـسـت زیر پـا سـایه |
ثـنـای او نـتـوان گـفـت سـیف فـرغـانی | چـگـونـه گـویـد خـورشـیـد را ثـنـا سـایه |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج