عـقـل پــوچ از عـهـده ســودا نـمـی آیـد بــرونپـنـبـه از تـسـخـیر این مـینـا نمـی آید بـرونچـشـم آن دارم کـه بـا نـام و نـشـان آیم بـروناز بـیـابـانـی…
عـقـل پــوچ از عـهـده ســودا نـمـی آیـد بــرون | پـنـبـه از تـسـخـیر این مـینـا نمـی آید بـرون |
چـشـم آن دارم کـه بـا نـام و نـشـان آیم بـرون | از بـیـابـانـی کـه نـقـش پـا نـمـی آیـد بـرون |
عالمی از بیخودی گر هست خوشتر در جهان | چـون فلاطون از خـم صهبـا نمی آید بـرون؟ |
گر چـه دارد شوخـی ما بـرق را در پـیچ و تـاب | از لـب مـا خــنـده بــیـجــا نـمـی آیـد بــرون |
هر کـه شـمـعـی زیر خـاک از دیده بـینـا نـبـرد | از شـبـسـتـان کـفـن بـینـا نـمـی آیـد بـرون |
حیرتـی دارم که بـا این بـی قراری های شوق | چـون مرا بـال و پـر از اعضـا نمی آید بـرون؟ |
تـیـغ مـا از بـی زبـانـی در نـیـام زنـگ نـیـسـت | شـیرمـردی از صـف هـیـجـا نـمـی آید بـرون |
هـر کــه را دیـدیـم، دارد بــر جــگـر داغ نـفــاق | مـاهی بـی فـلـس ازین دریا نمی آید بـرون |
شـبـروان کوی جـانان را سـلاحـی لازم اسـت | ماه بـی تـیغ و سـپـر شـبـها نمی آید بـرون |
این چـه دامان نزاکت بـر زمین سـاییدن اسـت | گل به این تمکین (و) استغنا نمی آید برون |
در شبـستـانی که اهل شرم سـاغر می زنند | از دهن هـا نـکـهـت صـهـبـا نـمـی آید بـرون |
این جـواب آن غـزل صـائب کـه می گوید مثـال | هیچ کس از فـکـر این سـودا نمی آید بـرون |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج