فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 2 خرداد 1404

پایگاه خبری شاعر

شماره ٥٤٥: بی تو به سر می نشود با دگری می نشود

بـی تـو بـه سـر مـی نشـود بـا دگـری می نشـودهر چه کنم عشق بـیان بی جگری می نشوداشــک دوان هــر ســحـــری از دلــم آرد خــبـــریهیچ کسـی را ز دلم خـود …

بـی تـو بـه سـر مـی نشـود بـا دگـری می نشـودهر چه کنم عشق بـیان بی جگری می نشود
اشــک دوان هــر ســحـــری از دلــم آرد خــبـــریهیچ کسـی را ز دلم خـود خـبـری می نشـود
یـک سـر مـو از غـم تـو نـیـسـت کـه انـدر تـن مـنآب حــیـاتــی نـدهـد یـا گــهـری مــی نـشــود
ای غم تـو راحـت جـان چـیسـتـت این جـمله فغانتـا بـزنم بـانگ و فغان خود حـشری می نشود
میل تو سوی حشرست پیشه تو شور و شرستبـی ره و رای تـو شـهـا رهگـذری مـی نـشـود
چیست حشر از خود خود رفتـن جـان ها بـه سفرمرغ چـو در بـیضه خـود بـال و پـری می نشود
بـیـسـت چـو خـورشـیـد اگـر تـابـد انـدر شـب مـنتـا تـو قـدم درننهی خـود سـحـری می نشـود
دانــه دل کــاشــتــه ای زیـر چــنـیـن آب و گــلــیتـا بـه بـهارت نـرسـد او شـجـری مـی نـشـود
در غــزلـم جــبــر و قـدر هـســت از ایـن دو بــگـذرزانک از این بحث بجز شور و شری می نشود

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج