صــرفـه مـکـن صــرفـه مـکـن صــرفـه گـدارویـی بــوددر پـاکـبـازان ای پـسـر فـیـض و خـداخـویـی بـودخـود عـاقـبــت انـدر ولـا نـی بـخـل مـانـد نـی سـخـا…
صــرفـه مـکـن صــرفـه مـکـن صــرفـه گـدارویـی بــود | در پـاکـبـازان ای پـسـر فـیـض و خـداخـویـی بـود |
خـود عـاقـبــت انـدر ولـا نـی بـخـل مـانـد نـی سـخـا | اندر سخا هم بی شکی پنهان عوض جویی بود |
هست این سخا چون سیر ره وین بخل منزل کردنت | در کشـتـی نوح آمدی کی وقـف و ره پـویی بـود |
حـاصل عصای موسـوی عشـقسـت در کون ای روی | عـین و عـرض در پـیش او اشـکـال جـادویی بـود |
یـک سـو رو از گـرداب تـن پــیـش از دم غـرقـه شـدن | زیرا بـقا و خـرمی زان سـوی شـش سـویی بـود |
خود را بـیفشان چون شجر از بـرگ خشک و بـرگ تر | بـی رنگ نیک و رنگ بـد تـوحـید و یک تـویی بـود |
ره رو مـگـو ایـن چــون بــود زیـرا ز چـون بــیـرون بــود | کـی شـیر را همـدم شـوی تـا در تـو آهویی بـود |
خــامـوش کـایـن گـفـت زبــان دارد نـشــان فـرقـتــی | ور نی چو نان خاید فتی کی وقت نان گویی بود |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج