مسـتـی سـلامت می کـند پـنهان پـیامت می کندآن کـو دلـش را بـرده ای جـان هم غـلـامـت مـی کـندای نیسـت کرده هسـت را بـشنو سلام مسـت رامـسـتـی کـه هر دو د…
مسـتـی سـلامت می کـند پـنهان پـیامت می کند | آن کـو دلـش را بـرده ای جـان هم غـلـامـت مـی کـند |
ای نیسـت کرده هسـت را بـشنو سلام مسـت را | مـسـتـی کـه هر دو دسـت را پـابـند دامـت مـی کـند |
ای آسـمـان عـاشـقـان ای جــان جــان عـاشـقـان | حـسـنت میان عـاشـقـان نک دوسـتـکـامـت می کـند |
ای چـاشـنـی هـر لـبـی ای قـبــلـه هـر مـذهـبـی | مـه پـاسـبـانـی هر شـبـی بـر گـرد بـامـت مـی کـنـد |
آن کـو ز خــاک ابــدان کـنـد مـر دود را کـیـوان کـنـد | ای خــاک تــن وی دود دل بــنـگـر کـدامـت مـی کـنـد |
یک لحظه ات پر می دهد یک لحظه لنگر می دهد | یک لحظه صحبت می کند یک لحظه شامت می کند |
یک لحـظـه می لرزاندت یک لحـظـه می خـنداندت | یک لحظه مستـت می کند یک لحظه جامت می کند |
چـون مهره ای در دست او گه بـاده و گه مست او | این مـهـره ات را بـشـکـنـد والـلـه تـمـامـت مـی کـنـد |
گـه آن بــود گـه ایـن بــود پـایـان تـو تـمـکـیـن بــود | لـیـکـن بـدیـن تـلـویـن هـا مـقـبـول و رامـت مـی کـنـد |
تــو نـوح بــودی مـدتــی بــودت قــدم در شــدتــی | مـانـنـده کـشـتـی کـنـون بــی پـا و گـامـت مـی کـنـد |
خـامش کـن و حـیران نشـین حـیران حـیرت آفـرین | پـخـتـه سـخـن مـردی ولـی گـفـتـار خـامـت می کـند |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج