حـرف پــوچــی کـز دهـان اهـل لـاف آیـد بــرونتـیغ چـو بـینی است کز جـهل از غلاف آید بـرونجـان قـدسـی روز خـوش در پـیکـر خـاکی ندیدایـن ســزای آن پــری…
حـرف پــوچــی کـز دهـان اهـل لـاف آیـد بــرون | تـیغ چـو بـینی است کز جـهل از غلاف آید بـرون |
جـان قـدسـی روز خـوش در پـیکـر خـاکی ندید | ایـن ســزای آن پــری کــز کـوه قــاف آیـد بــرون |
عـیش صـافی در بـسـاط گردش افلاک نیسـت | چون می از مینای بر هم خورده صاف آید برون؟ |
چـون هنر کامل شود خـود می شود غماز خود | خـون چـو گـردد مـشـک، آهو را ز نـاف آید بـرون |
آن نگاه شـرمگین نگذاشـت جـان در هیچ کس | آه ازان روزی کـه ایـن تــیـغ از غــلـاف آیـد بــرون |
در غریبی می شود رنگین سخن بیش از وطن | سـرخ رو گردد چـو شـمشـیر از غـلاف آید بـرون |
بــی تــوقـف واصـل دریـای رحــمـت مـی شـود | از تــن خــاکــی روان هــر کــه صــاف آیـد بــرون |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج