قبـله امروز جز شهنشه نیستهـر کـه آیـد بـه در بــگـو ره نـیـسـتعــذر گـو وز بــهـانـه آگـه بــاشهمه خـفتـند و یک کس آگه نیسـتنــگــذارد نــه کــوتــه و…
قبـله امروز جز شهنشه نیست | هـر کـه آیـد بـه در بــگـو ره نـیـسـت |
عــذر گـو وز بــهـانـه آگـه بــاش | همه خـفتـند و یک کس آگه نیسـت |
نــگــذارد نــه کــوتــه و نــه دراز | آتــشــی کـو دراز و کـوتــه نـیـســت |
در چـه طـبــع تـو خـیـالـاتـسـت | یوسـفـی بـی خـیال در چـه نیسـت |
چـون که گندم رسـید مغـز آکند | همـره مـاسـت و همـره کـه نیسـت |
پـــاره پـــاره کــنــد یــکــایــک را | عـشـق آن یک کـه پـاره ده نـیـسـت |
گه گهی می کشند گوش تو را | سـوی آن عالمی که گه گه نیسـت |
شـمس تـبـریز شـاه تـرکانسـت | رو به صحرا که شه به خرگه نیست |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج