هرگـز آهی سـر نزد از جـان غـم فـرسـود منچشم مجمر روشن است از آتش بی دود منسـوخـتـم در دوزخ افسـردگی، یارب که گفـتروی گـرم از آتــش ســوزان نـبــیـنـد …
هرگـز آهی سـر نزد از جـان غـم فـرسـود من | چشم مجمر روشن است از آتش بی دود من |
سـوخـتـم در دوزخ افسـردگی، یارب که گفـت | روی گـرم از آتــش ســوزان نـبــیـنـد عـود مـن |
گـرم چـون خـورشـیـد یـک بــار از در یـاری درآ | سـرمه ای شـد چـشم روزن ها ز آه و دود من |
پـنجـه مرجـان شـود در بـحـر خـجـلت موج زن | دسـت چـون بـیرون کـند مژگـان خـون آلود من |
ضعف دل دارم مسیح از نبض من بردار دست | هـسـت در سـیب زنـخـدان بـتـان بـهـبـود مـن |
از سر سودای تـیغ او گذشتـن مشکل اسـت | سـر درین سودا نهادم تـا چـه بـاشد سود من |
صـائب از گـلزار صـلـح کـل خـرامان می رسـم | شـیـوه رنـجـش نـمـی دانـد دل خـشـنـود مـن |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج