فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 27 اردیبهشت 1404

پایگاه خبری شاعر

شماره ٤٩٣: تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست

تـو مردی و نظرت در جـهان جـان نگریستچـو بـاز زنده شدی زین سـپـس بـدانی زیسـتهر آن کسـی که چـو ادریس مرد و بـازآمدمـدرس مـلـکـوتـسـت و بــر غـیـوب حـفـ…

تـو مردی و نظرت در جـهان جـان نگریستچـو بـاز زنده شدی زین سـپـس بـدانی زیسـت
هر آن کسـی که چـو ادریس مرد و بـازآمدمـدرس مـلـکـوتـسـت و بــر غـیـوب حـفـیـسـت
بـیـا بـگـو بـه کـدامـین ره از جـهـان رفـتـیو زان طـرف بـه کدامین ره آمدی که خـفـیسـت
رهی که جمله جان ها به هر شبی بپرندکه شهر شهر قفص ها به شب ز مرغ تهیست
چـو مرغ پـای بـبـستـه ست دور می نپـردبــه چـرخ مـی نـرسـد وز دوار او عـجــمـیـسـت
عـلـاقـه را چـو بــبــرد بــه مـرگ و بــازپــردحـقـیـقـت و سـر هـر چـیـز را بـبـیـنـد چـیـسـت
خـموش بـاش که پـرسـت عالم خـمشـیمکـوب طـبـل مقـالت کـه گفـت طـبـل تـهیسـت

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج