آه گـرمـی هـسـت دایـم در دل بـی تـاب مـننیست هرگز بـی چـراغی گوشه محـراب منشورشی دارم که می پاشم چو ابر از یکدگرکــوه قــاف آیـد اگــر پــیـش ره ســیـ…
آه گـرمـی هـسـت دایـم در دل بـی تـاب مـن | نیست هرگز بـی چـراغی گوشه محـراب من |
شورشی دارم که می پاشم چو ابر از یکدگر | کــوه قــاف آیـد اگــر پــیـش ره ســیـلـاب مـن |
شوربـختـی بـین که ریزد بـحر بـا چـندین گهر | خــار و خــس در کــاســه دریـوزه گـرداب مـن |
مـی بـرد بـر حـال قـارون رشـک در زیـر زمـین | در تــه گــرد کــســادی گــوهـر شــاداب مــن |
چـند بـتـوان آبـروی گریه پـیش صبـح ریخـت؟ | تـا بـه کـی صـرف زمـین شـور گـردد آب مـن؟ |
از شـتـاب عـمر گفـتـم غـفـلت من کـم شـود | زین صدای آب سنگین تـر شد آخـر خـواب من |
مـرگ نـتــوانـد مـرا از بــی قـراری بــازداشـت | می شود صائب ز کشتن زنده تر سیماب من |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج