فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٤٩٢: آه گرمی هست دایم در دل بی تاب من

آه گـرمـی هـسـت دایـم در دل بـی تـاب مـننیست هرگز بـی چـراغی گوشه محـراب منشورشی دارم که می پاشم چو ابر از یکدگرکــوه قــاف آیـد اگــر پــیـش ره ســیـ…

آه گـرمـی هـسـت دایـم در دل بـی تـاب مـننیست هرگز بـی چـراغی گوشه محـراب من
شورشی دارم که می پاشم چو ابر از یکدگرکــوه قــاف آیـد اگــر پــیـش ره ســیـلـاب مـن
شوربـختـی بـین که ریزد بـحر بـا چـندین گهرخــار و خــس در کــاســه دریـوزه گـرداب مـن
مـی بـرد بـر حـال قـارون رشـک در زیـر زمـیندر تــه گــرد کــســادی گــوهـر شــاداب مــن
چـند بـتـوان آبـروی گریه پـیش صبـح ریخـت؟تـا بـه کـی صـرف زمـین شـور گـردد آب مـن؟
از شـتـاب عـمر گفـتـم غـفـلت من کـم شـودزین صدای آب سنگین تـر شد آخـر خـواب من
مـرگ نـتــوانـد مـرا از بــی قـراری بــازداشـتمی شود صائب ز کشتن زنده تر سیماب من

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج