اگر بـر درگه جـانان چـو سگ بـسیار می گردممن از اصـحـاب آن کـهفـم بـگرد غـار می گردمبـسان نقطه یی بودم بـصورت مانده دور از خطچو پیوستم بـحرف عشق معنی و…
اگر بـر درگه جـانان چـو سگ بـسیار می گردم | من از اصـحـاب آن کـهفـم بـگرد غـار می گردم |
بـسان نقطه یی بودم بـصورت مانده دور از خط | چو پیوستم بـحرف عشق معنی وار می گردم |
درین صحرا بـدم جویی کنون دریا همی بـاشم | درین میزان جـوی بـودم کـنون دینار می گـردم |
چـو سـایل بـر سـرآن کو نه بـهر نان همی آیم | چـوموسـی بـرسـر طـور ازپـی دیدار می گردم |
چـو بــلـبــل تـا نـمـایـد رو گـلـی انـدر بـهـارانـم | زمـسـتـان بــرامـیـد آن بــگـرد خـار مـی گـردم |
چودارم در رهش پیدا سری بربسته چون نامه | کنم پـادرشـکم پـنهان وچـون طومار می گردم |
اگرتـو طـالبـی کاری همی کن زآنکه من بـاری | زبـی سـرمایگی مفـلس درین بـازار می گـردم |
وگرتـو قاصری زین سـان زتـرک سر زبـذل جـان | تو برخیز ومرا بنشان که من بی کار می گردم |
بـجـان دورم شادیها ولی چـون سـیف فرغانی | بـدل از نعـمـت غـمـهاش بـرخـوردار می گـردم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج