فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 15 آبان 1403

پایگاه خبری شاعر

شماره ٤٨٦: زحسن شوخ طرفی دیده های تر نمی بندد

زحـسن شوخ طرفی دیده های تـر نمی بـندددرین دریا زشـورش در صدف گوهر نمی بـندددم سـرد ملـامـتـگـر چـه سـازد بـا دل گـرمم؟زبـان شـعـلـه بـیـبـاک را صـرصـر…

زحـسن شوخ طرفی دیده های تـر نمی بـندددرین دریا زشـورش در صدف گوهر نمی بـندد
دم سـرد ملـامـتـگـر چـه سـازد بـا دل گـرمم؟زبـان شـعـلـه بـیـبـاک را صـرصـر نـمـی بـنـدد
مزن چین بر جبین ای سنگدل در منتهای خطکه در فصـل خـزان گلزار را کس در نمی بـندد
نظـر بـر رخـنه ملک اسـت دایم پـادشـاهان راچرا ساقی دهان ما به یک ساغر نمی بندد؟
چـه سازد بـا دل پـرشکوه ما مهر خـاموشی؟کسی بـا موم چـشم روزن مجـمر نمی بـندد
نمی گـردد کـم از دسـت نوازش اضـطـراب دلحـجـاب ابــر ره بـر گـردش اخـتـر نـمـی بـنـدد
زحرف سرد بـر دل می خورد ناصح، نمی داندکـه ره بـر جـوش دریا خـامی عـنبـر می بـندد
ترا روزی که رعنایی کمر می بـست، دانستمکه کوه طـاقـت عـاشـق کـمر دیگر نمی بـندد
گرفـتـم عـقل محـکم کردکار خـویش را صـائبره سـیل قـضـا را سـد اسـکـنـدر نـمـی بـنـدد

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج