این سـر که بـه تـن دارم مسـت می ناب اولیاین کاسـه که من دارم سـرشـار شراب اولیاین است اگر ساقی، می خور ز حساب افزونزیرا کـه چـنین مسـتـی تـا روز حـسـا…
این سـر که بـه تـن دارم مسـت می ناب اولی | این کاسـه که من دارم سـرشـار شراب اولی |
این است اگر ساقی، می خور ز حساب افزون | زیرا کـه چـنین مسـتـی تـا روز حـسـاب اولی |
هـر جـا بـت سـر مـسـتـی بـا جـام شـراب آیـد | مـرغ دل هـشــیـاران الــبــتــه کــبــاب اولــی |
آن خواجـه که می دانم جـرم همه می بـخشد | پــیـش کـرمـش رفــتــن نـاکـرده ثــواب اولـی |
دوشینه سیه چـشمی در خـواب خـوشم گفتـا | کــز نـشئه بــیـداری کــیـفــیـت خــواب اولـی |
گـفـتـم ز لـب نـوشـت صـد بــوسـه طـمـع دارم | گـفـتــا کـه سؤالـت را نـاگـفـتــه جـواب اولـی |
از چــشــم بـــد مــردم ایــمــن نــتــوان بـــودن | رخـــســـار نــکــوی او در زیــر نــقـــاب اولــی |
ابـروی کمان دارش پـیوستـه بـه چین خوش تـر | گـیسـوی گـره گـیرش همـواره بـه تـاب اولـی |
این پـسـتـه که او دارد خـندان ز قدح خـوش تـر | این چـهره کـه او دارد گـلـگـون ز شـراب اولی |
گـنـجــیـنـه مـهـر او در ســیـنـه نـمـی گـنـجــد | کـاشـانه بـدین تـنـگـی یک بـاره خـراب اولـی |
تـخمی که بـه دل کشتم آب از مژه می خواهد | چشمی که به سر دارم سرچشمه آب اولی |
اشـــعــار فــروغــی را بـــا نــافــه رقــم بـــایــد | آن شعر مسلسل را شسـتـن بـه گلاب اولی |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج