تـو پـری چـهـره اگـر دسـت بــه آیـیـنـه بــریآنچـنان شـیفـتـه گردی که گریبـان بـدریبـا وجـودت دو جـهان بـی خبـر از خویشتـنندتو چنان واله خود کز دو جها…
تـو پـری چـهـره اگـر دسـت بــه آیـیـنـه بــری | آنچـنان شـیفـتـه گردی که گریبـان بـدری |
بـا وجـودت دو جـهان بـی خبـر از خویشتـنند | تو چنان واله خود کز دو جهان بـی خبـری |
آســمـان بــا قــمـری ایـن هـمـه نـازش دارد | چـون ننازی تـو کـه دارنده چـندین قـمری |
شـاید ار تـنگ دلـان تـنگـی شـکـر نـکـشـنـد | تـا تو ای تـنگ دهان صاحب تـنگ شکری |
هیچ کـس را ز تـو امکـان شـکیبـایی نیسـت | کــه تــوان تــن و کــام دل و نـور بــصــری |
من ملول از غم و غیر از تو به سر حد نشاط | ای دریـغـا کـه بــه نـام مـن و کـام دگـری |
تـو بـه جـز ابـروی خـونـخـواره نـداری تـیـغـی | من بـه جـز سـینه صدپـاره ندارم سـپـری |
مــن ز رخــســار تــو آیـیـنــه پــرســتــم زیـرا | کـه هم آیین و هم آیینـه صـاحـب نـظـری |
از سـر خـون خـود آن روز گذشـتـم در عشق | که تو سرمست خرامنده به هر ره گذری |
نه عـجـب طـبـع فروغی بـه تـو گر شـد مایل | زان که در خیل بـتان از همه مطبـوع تری |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج