فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 4 فروردین 1404

پایگاه خبری شاعر

شماره ٤٧٧: صبح شد ساقی نقاب دختر رز برفکن

صـبــح شـد سـاقـی نـقـاب دخـتـر رز بــرفـکـنزان لب شـیرین، نمک در دیده سـاغـر فـکنآتــشــی در دل ز عــشــق لـاابــالـی بــرفــروزآرزوی خـام را چــون ع…

صـبــح شـد سـاقـی نـقـاب دخـتـر رز بــرفـکـن زان لب شـیرین، نمک در دیده سـاغـر فـکن
آتــشــی در دل ز عــشــق لـاابــالـی بــرفــروز آرزوی خـام را چــون عـود در مـجــمـر فـکـن
صـیقـلی کـن سـینه خـود را ز موج اشـک و آه دفـتــر آیـیـنـه را در پــیـش اســکـنـدر فـکـن
جمع کن خار و خس این دشت را چون گردبـاد در گـریـبــان ســپــهـر و دیـده اخــتــر فــکـن
از صــدف آیـیـن دشــمــن پــروری را یـاد گــیـر تـیغ اگر بـارد بـه فـرقـت، از دهن گوهر فـکن
شـهپـر سـالک سـبـکبـاری اسـت در راه طلب هر که دستار ترا خواهد، بـه پـایش سرفکن
نعل وارونی است هر موجی درین دریای خون هر کـجـا بـیم خـطـر افـزون بـود لـنگـر فـکـن
آرمـیـدن شـعـلـه را مـغـلـوب خـاکـسـتــر کـنـد رخـنه ها در سینه افلاک، چـون مجـمر فکن
دولـت بــیـدار در زیـر ســر افــتــادگــی اســت خواب در هر جا که سنگینی کند، لنگر فکن
تـا مگر صـائب چـراغ کـشـتـه ات روشـن شـود چـند روزی در گـریبـان خـواب را اخـگر فـکـن

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج