آخـر نـگـهـی بـه سـوی مـا کـندردی بـــه ارادتـــی دوا کــنبــســیـار خــلـاف عــهـد کـردیآخـر بـه غـلـط یکـی وفـا کـنمـا را تـو بـه خـاطـری همـه روزیـ…
آخـر نـگـهـی بـه سـوی مـا کـن | دردی بـــه ارادتـــی دوا کــن |
بــســیـار خــلـاف عــهـد کـردی | آخـر بـه غـلـط یکـی وفـا کـن |
مـا را تـو بـه خـاطـری همـه روز | یـک روز تــو نـیـز یـاد مـا کـن |
ایــن قــاعــده خــلــاف بـــگــذار | وین خـوی مـعـاندت رها کـن |
بـــرخــیــز و در ســرای دربــنــد | بنشین و قبـای بسته وا کن |
آن را کـه هلـاک مـی پـسـنـدی | روزی دو بـه خدمت آشنا کن |
چون انس گرفت و مهر پیوست | بـازش بـه فـراق مـبـتـلـا کـن |
سـعدی چـو حـریف ناگزیرسـت | تـن درده و چشم در قضا کن |
شمشیر که می زند سپر بـاش | دشنام که می دهد دعا کن |
زیـبـا نـبـود شـکـایت از دوسـت | زیبـا هـمـه روز گـو جـفـا کـن |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج