فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 19 شهریور 1403

شماره ٤٦٣: زانفاس گرامی آنچه صرف آه می گردد

زانـفــاس گــرامــی آنــچــه صــرف آه مــی گــرددبـه دیـوان قـیـامـت مـد بـسـم الـلـه مـی گـرددزخـودرایی تـو کـجـرو مـی شـمـاری چـرخ را، ورنهدر اقـلـی…

زانـفــاس گــرامــی آنــچــه صــرف آه مــی گــرددبـه دیـوان قـیـامـت مـد بـسـم الـلـه مـی گـردد
زخـودرایی تـو کـجـرو مـی شـمـاری چـرخ را، ورنهدر اقـلـیـم رضـا دایـم فـلـک دلـخـواه مـی گـردد
چو شمع آن کس که لرزد بر حیات خود نمی داندکـه از لـرزیدن افـزون زندگـی کـوتـاه مـی گـردد
زخودسازی بـه فکر خانه سازی نیست صاحـبـدلکـه از بـی خـانمانی آسـمان خـرگـاه می گـردد
زپـیری مـی شـود بـی پـرده عـیب دل سـیاهـیهـاکـلـف وقـت تـمـامـیهـا عـیـان از مـاه مـی گـردد
زحـرف راسـتـان کـوتـاه دار انگـشـت گـسـتـاخـیسـرخـود می خـورد ماری که گرد راه می گردد
ره نــزدیـک بــی انــجــام مــی گــردد زتــنـهـایـیبــه دل نــزدیـک راه دور از هـمــراه مــی گــردد
خـــرد از عــهــده نــفــس مــزور بـــر نــمــی آیــدکـه عـاجـز شـیـر نـر از حـیـلـه روبـاه مـی گـردد
چـراغ از سـرکشـی غافل بـود از پـیش پـای خـودکجـا خـودبـین زعیب خـویشتـن آگاه می گردد؟
زدل جـو آنچـه می جـویی کـه بـاشـد در بـدر دایمسبک مغزی که رو گردان ازین در گاه می گردد
سـرایت مـی کـنـد در عـالـمـی بـی قـیدی عـالـمکـه از گـمـراهی رهبـر جـهان گـمراه می گـردد
زخــون عـاشـقـان پــروا نـدارد آن سـبــک جــولـانوگـرنـه بـاد رنـگـین زین شـهـادتـگـاه مـی گـردد
ضعیفان را بـه چـشـم کم مبـین گربـینشـی داریکـه گـاهـی کـشـوری زیر و زبـر از آه مـی گـردد
همان اسـتـادگـی دارند در ریزش تـهی چـشـماناگـرچـه از کـشـیـدن بـیـش آب چـاه مـی گـردد
اگـر جــویـای وصــل کـعــبــه ای بــیـدار کـن دل راکـه از گـرد سـپـاه افـزون غـرور شـاه می گـردد
زخـط گـفـتـم بـه اصـلـاح آید آن ظـالـم، ندانسـتـمکـه از خـوابـیدگـی دور و دراز این راه مـی گـردد
زبـان کـردم زغـمـخـواران غـم خـود را، ازین غـافـلکه درد سـهل از پـوشـیدگی جـانکـاه می گردد
شــود تــلـخ از کـمـنـد و دام بــر صـیـاد آســایـشزجـمـع مـال در دل بـیـش حـب جـاه مـی گـردد
مـیـاور حـرف نـاسـنـجـیـده از دل بــر زبــان صـائبکه کوه از پـوچ گوییها سبـک چون کاه می گردد

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج