بــازدارم بــه نـظـر خـط غـبــاری کـه مـپـرسسـایه کرده است بـه من ابـربـهاری که مپـرسنـیسـت در رفـتـن دل هـیـچ گـنـاهـی از مـنکـشـشـی دیده ام از جـلـو…
بــازدارم بــه نـظـر خـط غـبــاری کـه مـپـرس | سـایه کرده است بـه من ابـربـهاری که مپـرس |
نـیسـت در رفـتـن دل هـیـچ گـنـاهـی از مـن | کـشـشـی دیده ام از جـلـوه یـاری کـه مـپـرس |
گـر چـو گـل چـاک زنم جـامـه جـان مـعـذورم | دیـده ام صـبــح بـنـا گـوش نـگـاری کـه مـپـرس |
عجـبـی نیست زمن طاقت اگر وحشی شد | زده نـاخـن بـه دلـم شـیر شـکـاری کـه مـپـرس |
چـه خـیال اسـت دل از پـای نـشـینـد دیگـر؟ | جـلوه ای دیده ایم از شـاهسـواری کـه مپـرس |
دیـده ام نـقــش مــرادی کــه تــمــاشــادارد | داده ام دســت ارادت بــه نـگـاری کـه مـپــرس |
من حیران نکنم مشق جنون،پس چه کنم ؟ | هـسـت درمـد نـظـر خـط غـبــاری کـه مـپــرس |
چـون نسـوزد جـگـر سـنگ بـه نومیدی من ؟ | روی گـردانـده زمـن لـالـه عــذاری کـه مـپــرس |
کـرده ام عـهد کـه کـاری نگزینم جـز عـشـق | بـی تأمـل زده ام دسـت بـه کـاری کـه مـپـرس |
شـب کـه آن مـور میان تـنگ درآغـوشـم بـود | داشــتــم از غــم ایــام کــنــاری کــه مــپـــرس |
مـن نـه آنـم کـه خـورم بــار دگـر بــازی چـرخ | خـورده ام زین قفـس تـنگ فشـاری که مپـرس |
چـون بـه شـکـرانـه نـسـازم دو جـهان راآزاد؟ | چشم دامم شده روشن به شکاری که مپرس |
نـکـنـد وقـت مـرا زیـر و زبــر صـحـبــت خـلـق | کـز دل تـنـگ مـرا هسـت حـصـاری کـه مـپـرس |
غـنچـه خـسـبـان گـلسـتـان جـهان را صـائب | هـسـت در پـرده دل بـاغ و بـهـاری کـه مـپـرس |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج