فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 4 مرداد 1403

شماره ٤٥٦: غنچه سان مهر خموشی بر لب گفتار زن

غنچـه سان مهر خـموشی بـر لب گفتـار زنیا چو لب وا کردی از هم غوطه ها در خار زنجـانب سـنبـل عزیز و خـاطر گل نازک اسـتنـغــمـه خــونـیـن گـره در غـنـچــه…

غنچـه سان مهر خـموشی بـر لب گفتـار زنیا چو لب وا کردی از هم غوطه ها در خار زن
جـانب سـنبـل عزیز و خـاطر گل نازک اسـتنـغــمـه خــونـیـن گـره در غـنـچــه مـنـقـار زن
چند خواهی پای در گل بود در صحن چمن؟ای گل کـاهل شـبـیخـونی بـر آن دسـتـار زن
بـگسل از سررشتـه تـسبـیح ای کوتـاه بـینحــلـقـه بــر مـوی مـیـان کـفـر چــون زنـار زن
اخـتـیـار بــاغ در دسـت رضـای بـلـبـل اسـترخـصـت از بــلـبـل بــگـیـر آنـگـه در گـلـزار زن
رو گشاده چـون هدف در خـاکدان دهر بـاشخـنده رنگین بـه پـیکـان چـون لب سـوفـار زن
چـاره آیـیـنـه رسـوا، شـکـسـتــن مـی کـنـدحـرف حـق تـا نـشـنوی مـنـصـور را بـر دار زن
نـیسـت دسـتـار تـرا از طـره بـهـتـر هیچ گـلشـاخ گـل گو در هوایش بـر زمین دسـتـار زن
روی گرمی از تـو دارد چـشـم، کـلک تـرزبـاننـیـش بــرقـی بــر رگ ایـن ابـر گـوهـربــار زن
چـاشـنـی هـر دهـن را یـافـتـی صـائب بــروبـوسـه چـنـدی بـه رغـبــت بــر دهـان یـار زن

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج