جان سوی جسم آمد و تن سوی جان نرفتوان سو که تـیر رفت حـقیقت کمان نرفتجـان چـسـت شـد که تـا بـپـرد وین تـن گرانهم در زمین فـروشـد و بـر آسـمان نرفـتجــا…
جان سوی جسم آمد و تن سوی جان نرفت | وان سو که تـیر رفت حـقیقت کمان نرفت |
جـان چـسـت شـد که تـا بـپـرد وین تـن گران | هم در زمین فـروشـد و بـر آسـمان نرفـت |
جــان مـیـزبــان تــن شــد در خــانـه گــلــیـن | تـن خانه دوست بـود که بـا میزبـان نرفت |
در وحـشـتـی بـمـاند کـه تـن را گـمـان نـبـود | جان رفت جانبـی که بـدان جا گمان نرفت |
پـایان فـراق بـین کـه جـهـان آمـد این جـهـان | اندر جهان کی دید کسی کز جهان نرفت |
مـرگـت گـلـو بــگـیـرد تــو خــیـره سـر شـوی | گـویـی رسـول نـامـد ویـن را بـیـان نـرفـت |
در هــر دهـــان کـــه آب از آزادیــم گـــشـــاد | در گــور هـیـچ مــور ورا در دهــان نــرفــت |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج