تـا بـه چـشمان سیه سرمه درانداخـتـه ایآهـوان را هـمـه خـون در جــگـر انـداخـتــه ایبـه هـوای لـب بـامـت کـه نـشـیمـن نـتـوانطـایـران را هـمـه از بــال…
تـا بـه چـشمان سیه سرمه درانداخـتـه ای | آهـوان را هـمـه خـون در جــگـر انـداخـتــه ای |
بـه هـوای لـب بـامـت کـه نـشـیمـن نـتـوان | طـایـران را هـمـه از بــال و پــر انـداخــتــه ای |
ای دل غـم زده از عـجـز تـو مـعـلـومـم شـد | کـه بــر تــیـغ مـحــبــت سـپــر انـداخــتــه ای |
می تـوان یافتـن از تـیشه فرهاد ای عشـق | کـه بــسـی کـوه گـران از کـمـر انـداخـتــه ای |
بـه کـمـنـد تـو اگـر تـازه گـرفـتـاری نـیـسـت | پــس چــرا یـار قـدیـم از نـظــر انـداخــتــه ای |
هیچ مرغ دلـی از حـلـقـه زلـف تـو نجـسـت | این چه دامی است که در رهگذر انداخته ای |
سـرگران رفـتـه ای از حـلقـه عـشـاق بـرون | جـان بـه کف طـایفـه را در خـطـر انداخـتـه ای |
گـره از چـیـن سـر زلـف گـشـودسـتـی بــاز | یـا بــه دامـان صـبــا مـشـک تـر انـداخـتـه ای |
نه همین کشته عشق تو فروغی تنهاست | ای بـسـا کشـتـه که بـر یکـدیگر انداخـتـه ای |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج