آهی که رخـنه کردم از وی بـه سـنگ خـارهعاجـز شـد از دل دوسـت یارب دگر چـه چـارهبـیداریم چـه دانی، ای خـفتـه ای که شبـهاننشسته ای به حسرت، نشمرده ای ستا…
آهی که رخـنه کردم از وی بـه سـنگ خـاره | عاجـز شـد از دل دوسـت یارب دگر چـه چـاره |
بـیداریم چـه دانی، ای خـفتـه ای که شبـها | ننشسته ای به حسرت، نشمرده ای ستاره |
جــانــان اگــر نـشــیـنـد یـک بــار در کــنـارم | یـک بــاره مـی تــوانـم کــردن ز جــان کــنـاره |
گفـتـم بـه شـحـنه نالم از چـشـم او ولیکـن | پــروا ز کــس نـدارد مــســت شــراب خــواره |
ای تـاب داده گیسو حـالی است بـر دل من | از تـاب بــی حـسـابــت وز پـیـچ بـی شـمـاره |
آشـفـتـگان عـشـقـت گیرم کـه جـمع گردند | جـمـع از کـجـا تــوان کـرد دلـهـای پــاره پــاره |
ای شـه سـوار چـالـاک احـوال مـا چـه دانی | کــز حـــالــت پـــیــاده غــافــل بـــود ســـواره |
بــا ایـن سـپــاه مـژگـان از خـانـه گـر درآیـی | تـسخـیر می تـوان کرد شهری بـه یک اشاره |
از لعل و چشمت آخر دیدی که شد فروغی | مـمـنون بـه یک تـبـسـم، قـانع بـه یک نـظـاره |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج