فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 19 شهریور 1403

شماره ٤٣٥: مبین گستاخ در رویش چو مشک اندود می گردد

مبین گستاخ در رویش چو مشک اندود می گرددکــه خــال او زخــط زنــبـــور خــاک آلــود مــی گــرددزســودا در دمـاغــم نـکــهـت گـل دود مـی گــرددبـه چـشـم…

مبین گستاخ در رویش چو مشک اندود می گرددکــه خــال او زخــط زنــبـــور خــاک آلــود مــی گــردد
زســودا در دمـاغــم نـکــهـت گـل دود مـی گــرددبـه چـشـمـم سـرو بـسـتـان تـیغ زهرآلـود می گـردد
خـمـوشـی سـوخــت در دل ریـشـه آه نـدامـت رااگــرچــه دود بــیــش از روزن مــســدود مــی گــردد
مــکــن از آه دردآلــود مـنـع مـن دریـن مــجــلــسکه مجـمر بـار خـاطرهاست چـون بـی دود می گردد
میندیش از سپـهر و حمله او چـون شدی عاشقکه در خـورشید عشق این سـایه ها نابـود می گردد
بـغـل وا کـرده می تـازد بـه اسـتـقـبـال مرگ خـوددل هـر کـس بـه مـرگ دیگـری خـشـنـود مـی گـردد
زخــامـی دل نـدارد اضـطـراب از عـشــق او، ورنـهکـبــاب پــخـتــه از پــهـلـو بــه پــهـلـو زود مـی گـردد
نمی دانم کدامین صید فرصـت جـسـتـه از دامشکه دل در سـینه ام چـون شیر خـشم آلود می گردد
چـنـین کـز بـنـدگـی چـون بـنـده کـاهـل گـریزانـیکــجــا در دل تــرا انـدیـشــه مــعــبــود مــی گــردد؟
بـه من این نکته چون قندیل از محراب روشن شدکه از خود هر که خالی می شود مسجود می گردد
بـه راه آرد مـن سـرگـشـتـه را رهـبـر، نـمـی دانـدکـه هر سـر گـشـتـه گـرد کـعـبـه مقـصـود می گـردد
منه بـر ذره ای، ای بـی بـصر انگشت گستـاخـیکـه مـی لـرزد دل خـورشـیـد تــا مـوجــود مـی گـردد
گـزیـنـد هـر کــه ســود دیـگـران را بــر زیـان خــودبـه انـدک فـرصـتـی صـائب زیـانـش سـود مـی گـردد

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج