مـا بـه روی دوسـتـان از بـوسـتـان آسـوده ایـمگــر بــهـار آیـد و گــر بــاد خــزان آســوده ایـمسـروبـالایی که مقصودسـت اگر حـاصـل شـودسـرو اگـر هرگز ن…
مـا بـه روی دوسـتـان از بـوسـتـان آسـوده ایـم | گــر بــهـار آیـد و گــر بــاد خــزان آســوده ایـم |
سـروبـالایی که مقصودسـت اگر حـاصـل شـود | سـرو اگـر هرگز نبـاشـد در جـهان آسـوده ایم |
گر بـه صـحـرا دیگران از بـهر عـشـرت می روند | ما بـه خـلـوت بـا تـو ای آرام جـان آسـوده ایم |
هر چـه از دنیا و عقبـی راحـت و آسـایشسـت | گر تـو بـا ما خـوش درآیی ما از آن آسـوده ایم |
بـرق نوروزی گـر آتـش مـی زنـد در شـاخـسـار | ور گل افشان می کند در بوستان آسوده ایم |
بـاغـبـان را گـو اگـر در گـلـسـتـان آلـاله ایسـت | دیگـری را ده کـه ما بـا دلـسـتـان آسـوده ایم |
گر سیاست می کند سلطان و قاضی حاکمند | ور مـلـامـت می کـند پـیر و جـوان آسـوده ایم |
مـوج اگـر کـشــتــی بــرآرد تــا بــه اوج آفـتــاب | یـا بـه قـعـر انـدربـرد مـا بـر کـران آسـوده ایـم |
رنـج هـا بــردیـم و آسـایـش نـبـود انـدر جـهـان | تـرک آسـایش گـرفـتـیم این زمان آسـوده ایم |
سـعـدیا سـرمـایه داران از خـلـل تـرسـنـد و مـا | گـر بــرآیـد بــانـگ دزد از کــاروان آســوده ایـم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج