جـهان فروز چـنان گشـت بـاده گلرنگکه از شـمار شـرر می دهد خـبـر دل سـنگچـکیده جـگر شـعله اسـت نغمه عودکمند عـشـرت رم کرده اسـت رشـتـه چـنگهوای چـیدن گـ…
جـهان فروز چـنان گشـت بـاده گلرنگ | که از شـمار شـرر می دهد خـبـر دل سـنگ |
چـکیده جـگر شـعله اسـت نغمه عود | کمند عـشـرت رم کرده اسـت رشـتـه چـنگ |
هوای چـیدن گـل دارم از گـلـسـتـانی | کـه بــاغـبـان جـهـد از خـواب از پـریـدن رنـگ |
سفینه املم در محیطی افتاده است | که هست رشته شیرازه اش ز پشت نهنگ |
دلم بـه اختـر بـدروز سینه صاف شود | سـتــاره پــنـبــه گـذارد اگـر بــه داغ پــلـنـگ |
شـراب عشـق درآید اگر بـه خـانه زور | شـود ز ســایـه مـیـنـاکـبــود چــهـره سـنـگ |
بـه قید رسـم گرفـتـار شـد دل صـائب | مـبـاد هـیـچ مـسـلـمـان اسـیـر قـیـد فـرنـگ |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج