فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٤٢٧: قضا آمد شنو طبل نفیرش

قــضــا آمـد شــنـو طــبــل نـفــیـرشنـفـیرش تـلـخـتـر یا زخـم تـیرشچو دایه این جهان پـستـان سیه کردگلوگیر آمدت چون شهد شیرشخـنک طـفـلی کـه دندان خـرد…

قــضــا آمـد شــنـو طــبــل نـفــیـرشنـفـیرش تـلـخـتـر یا زخـم تـیرش
چو دایه این جهان پـستـان سیه کردگلوگیر آمدت چون شهد شیرش
خـنک طـفـلی کـه دندان خـرد یافـترهـد زین دایه و شـیر و زحـیرش
بـشـارت هـای غـیبـی شـد غـذااشز شـیرش وارهانـید از بـشـیرش
چو هر دم می رسد تـلقین عشقشچـه غـم دارد ز مـنکـر یا نکـیرش
چو آن خورشید بر وی سایه انداختز دوزخ ایـمـنـسـت و زمـهـریـرش
بــه اقـبــال جــوان واگـشـت جــانـیکـه راه دین نـزد این چـرخ پـیرش
بــدان دارالـامـان و اصــل خــود رفـترهـیـد از دامـگـاه و دار و گـیـرش
رهـیـد از بـنـد شـحـنـه حـرص و آزیکه کرده بـود بـیچـاره و حـقـیرش
رو ای جـان کـز ربـاط کهنه جـسـتـیز غصه آجـر و حـجـره و حصیرش
نـــثـــارش آیـــد از رضـــوان جـــنـــتکـنـارش گـیـرد آن بــدر مـنـیـرش
تـمـاشـا یافـت آن چـشـم عـفـیفـشسـعـادت یافـت آن نفس فقیرش
خـجـسـتـه بـاد بـاغـسـتـان خـلـدشمـبـارک بـاد آن نعـم الـمـصـیرش

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج