فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٤٢٥: هنگام صبوح آمد ای مرغ سحرخوانش

هنگـام صـبـوح آمـد ای مـرغ سـحـرخـوانـشبـا زهـره درآ گـویان در حـلـقـه مـسـتـانـشهر جـان کـه بـود مـحـرم بـیدار کـنش آن دموان کو نبـود محـرم تـا حـشر …

هنگـام صـبـوح آمـد ای مـرغ سـحـرخـوانـشبـا زهـره درآ گـویان در حـلـقـه مـسـتـانـش
هر جـان کـه بـود مـحـرم بـیدار کـنش آن دموان کو نبـود محـرم تـا حـشر بـخـسـبـانش
می گو سخنش بسته در گوش دل آهستهتـا کـفـر بـه پـیش آرد صـد گـوهـر ایمـانـش
یک بـرق ز عـشـق شـه بـر چـرخ زنـد نـاگـهآتــش فـتــد انـدر مـه بــرهـم زنـد ارکـانـش
آن جـا کـه عـنـایت هـا بـخـشـید ولـایت هـاآن جا چه زند کوشش آن جا چه بود دانش
آن جـا که نظـر بـاشـد هر کار چـو زر بـاشـدبـی دسـت بـرد چـوگان هر گوی ز میدانش
شمس الحـق تـبـریزی کو هر دل بـی دل رامـی آرد و مـی آرد تـا حـضـرت سـلـطـانش

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج