فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٤٢٢: زلفی که به جان ارزد هر تار بشوریدش

زلفـی که بـه جـان ارزد هر تـار بـشـوریدشبـس مـشـک نهان دارد زنهار بـشـوریدشدر شام دو زلف او صد صبح نهان بیشستهر لحظه و هر ساعت صد بار بشوریدشآن دولــت…

زلفـی که بـه جـان ارزد هر تـار بـشـوریدشبـس مـشـک نهان دارد زنهار بـشـوریدش
در شام دو زلف او صد صبح نهان بیشستهر لحظه و هر ساعت صد بار بشوریدش
آن دولــت عـــالــم را وان جـــنــت خـــرم راکز وی شـکفـد در جـان گلزار بـشـوریدش
آن بـاده همی جوشد وز خلق همی پوشدتــا روی شـود از وی خـمـار بــشـوریـدش
چـشـم و دل مریم شـد روشـن از آن خـرمانخـلـیسـت از آن خـرما پـربـار بـشـوریدش
گـم گـشـت دل مسـکـین اندر خـم زلـف اوبـاشـد کـه بـدید آید بـسـیـار بـشـوریدش
شمس الحق تبـریزی در عشق مسیح آمدهـر کـس کـه از او دارد زنـار بــشـوریـدش

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج