زلفـی که بـه جـان ارزد هر تـار بـشـوریدشبـس مـشـک نهان دارد زنهار بـشـوریدشدر شام دو زلف او صد صبح نهان بیشستهر لحظه و هر ساعت صد بار بشوریدشآن دولــت…
زلفـی که بـه جـان ارزد هر تـار بـشـوریدش | بـس مـشـک نهان دارد زنهار بـشـوریدش |
در شام دو زلف او صد صبح نهان بیشست | هر لحظه و هر ساعت صد بار بشوریدش |
آن دولــت عـــالــم را وان جـــنــت خـــرم را | کز وی شـکفـد در جـان گلزار بـشـوریدش |
آن بـاده همی جوشد وز خلق همی پوشد | تــا روی شـود از وی خـمـار بــشـوریـدش |
چـشـم و دل مریم شـد روشـن از آن خـرما | نخـلـیسـت از آن خـرما پـربـار بـشـوریدش |
گـم گـشـت دل مسـکـین اندر خـم زلـف او | بـاشـد کـه بـدید آید بـسـیـار بـشـوریدش |
شمس الحق تبـریزی در عشق مسیح آمد | هـر کـس کـه از او دارد زنـار بــشـوریـدش |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج