فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٤١: شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما

شـمـع جـهان دوش نبـد نور تـو در حـلـقـه مـاراست بـگو شمع رخت دوش کجا بـود کجاســوی دل مــا بــنــگــر کــز هـوس دیـدن تــودولت آن جا که در او حسن تـو …

شـمـع جـهان دوش نبـد نور تـو در حـلـقـه مـاراست بـگو شمع رخت دوش کجا بـود کجا
ســوی دل مــا بــنــگــر کــز هـوس دیـدن تــودولت آن جا که در او حسن تـو بـگشاد قبـا
دوش بـه هر جـا کـه بـدی دانم کـامـروز ز غـمگشتـه بـود همچو دلم مسجـد لا حول و لا
دوش همی گشتم من تـا بـه سحر ناله کنانبـدرک بـالـصـبـح بـدا هـیـج نـومـی و نـفـی
سـایه نوری تـو و مـا جـمـلـه جـهان سـایه تـونور کی دیدست که او بـاشد از سایه جـدا
گــاه بــود پــهـلـوی او گـاه شــود مـحــو در اوپـهلوی او هست خدا محو در او هست لقا
سایه زده دست طلب سخت در آن نور عجبتـا چـو بـکاهد بـکشد نور خـدایش بـه خـدا
شـرح جـدایـی و درآمـیـخـتـگـی سـایـه و نـورلــا یـتــنـاهـی و لئن جئت بــضــعــف مـددا
نـور مـسـبـب بـود و هـر چـه سـبـب سـایه اوبـی سـبـبـی قـد جـعـل الـله لـکـل سـبـبـا
آیـنـه هـمـدگــر افــتــاد مـســبــب و ســبــبهر کی نه چون آینه گشتست ندید آینه را

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج