آن یـار تــرش رو را ایـن ســوی کـشــانـیـدشزین ساغر خندان رو جامی بـچشانیدشزین باده نخوردست او زان بارد و سردست اوبـا این همه بـدهیدش جامی بـپزانیدشاو…
آن یـار تــرش رو را ایـن ســوی کـشــانـیـدش | زین ساغر خندان رو جامی بـچشانیدش |
زین باده نخوردست او زان بارد و سردست او | بـا این همه بـدهیدش جامی بـپزانیدش |
او ســرکــه چـــرا آرد غــوره ز چــه افــشــارد | زان زهر همی بـارد تـا جـملـه بـدانیدش |
آن بـــاده انــگـــوری نـــفـــزایــد جـــز کـــوری | پـهلـوی چـنین بـاده بـالـلـه منشـانیدش |
بــاشـد بــودش سـکـتــه در گـور نـبــایـد کـرد | زین آب خضر یک کف در حلق چکانیدش |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج