از تـرزبــانـیـم نـشـد آسـوده کـام خـشـککـز آب تـیـغ، سـبــز نـگـردد نـیـام خـشـکزنهار تـن بـه نام مده چـون نگین، که شدعـالـم ســیـاه درنـظــر مـن زنـ…
از تـرزبــانـیـم نـشـد آسـوده کـام خـشـک | کـز آب تـیـغ، سـبــز نـگـردد نـیـام خـشـک |
زنهار تـن بـه نام مده چـون نگین، که شد | عـالـم ســیـاه درنـظــر مـن زنـام خــشــک |
غـیـر از جـواب خـشـک نـدارد نـتـیـجـه ای | آن را که هدیه ای نبـود جـز سلام خـشک |
از ریزش است دست تو چون ابر اگر تهی | از سـایـلـان دریـغ مـدار احــتــرام خــشـک |
بــی خــال کــرد زلـف تــو صــیـد هـزار دل | هـرچــنـد کـار دانـه نـیـایـد ز دام خــشــک |
پـروای مـرگ نـیسـت تـهـیـدسـت را، چـرا | از سرنگون شدن کند اندیشه جام خشک |
خـوبـان بـه بـوسـه گر لب عشـاق تـرکنند | تـر می شـود ز نام عـقیق تـو کام خـشـک |
تـا شـعـر آبـدار نـبـاشـد بـه کـس مـخـوان | سـوهان روح خـلق مشـو ازکـلـام خـشـک |
زان لـعــل آبــدار کـه مـی مـی چــکــد ازو | صـائب نـصـیب مـا نـبـود جـز پـیام خـشـک |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج