آنک بـی بـاده کـند جـان مـرا مـسـت کـجـاسـتو آنک بـیرون کند از جـان و دلم دسـت کـجـاسـتو آنـک سـوگـنـد خــورم جــز بــه سـر او نـخــورمو آنک سوگند من …
آنک بـی بـاده کـند جـان مـرا مـسـت کـجـاسـت | و آنک بـیرون کند از جـان و دلم دسـت کـجـاسـت |
و آنـک سـوگـنـد خــورم جــز بــه سـر او نـخــورم | و آنک سوگند من و تـوبـه ام اشکسـت کجـاسـت |
و آنـک جــان هـا بــه ســحــر نـعـره زنـانـنـد از او | و آنک ما را غمش از جـای بـبـرده سـت کجـاست |
جــان جــان سـت وگـر جــای نـدارد چـه عـجــب | این که جـا می طلبـد در تـن ما هسـت کجـاست |
غمزه چشم بهانه ست و زان سو هوسی ست | و آنک او در پـس غمزه ست دل خـست کجـاست |
پــرده روشــن دل بـــســت و خــیــالــات نــمــود | و آنـک در پـرده چـنین پـرده دل بـسـت کـجـاسـت |
عـقل تـا مسـت نشـد چـون و چـرا پـسـت نشـد | و آنک او مست شد از چون و چرا رست کجاست |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج