شـکـر لـعـل لـبـش در تـلـخـی دشـنـام مـی پـیچـدزشیرینی زبـانش بـوسه در پـیغام می پیچدگــل امــیــدواری مــی تـــوان چـــیــد از عــتـــاب اوبـه ظاهر گ…
شـکـر لـعـل لـبـش در تـلـخـی دشـنـام مـی پـیچـد | زشیرینی زبـانش بـوسه در پـیغام می پیچد |
گــل امــیــدواری مــی تـــوان چـــیــد از عــتـــاب او | بـه ظاهر گرچه گوش آرزوی خام می پـیچـد |
دل پــر خــون عـاشـق مـی شـود گـلـگـونـه رویـش | به این عنوان اگر آن زلف عنبر فام می پیچد |
درین صحرا که دامن بر کمر بسته است کهسارش | زهی غـافـل کـه پـا در دامن آرام می پـیچـد |
رهــایـی نــیــســت از مــوج حــوادث بــیـقــراران را | زبیتابی بـه بـال و پر فزون این دام می پیچد |
زغــفـلـت رشــتــه امـیـد خــود کـوتــاه مـی ســازد | گدای کوتـه اندیشی که در ابـرام می پـیچد |
بـه دست پـر، عنان نتـوان گرفتـن اسـب سرکش را | تـهیدستـی عنان نفس بـدفرجـام می پـیچد |
اگــر صـــیــد مــراد هــر دو عـــالــم در کــمــنــد آرد | زناکامی همان صائب دل خودکام می پـیچد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج