ز بـار درد مـن کـوه گـران بـر خـویش می پـیچـدزمین از سایه ام چون آسمان بـر خویش می پـیچـدپـدر خـجـلت کشد ز اعمال ناشـایسـت فرزندانخـطـایی چـون زتـیر آ…
ز بـار درد مـن کـوه گـران بـر خـویش می پـیچـد | زمین از سایه ام چون آسمان بـر خویش می پـیچـد |
پـدر خـجـلت کشد ز اعمال ناشـایسـت فرزندان | خـطـایی چـون زتـیر آید کمان بـر خـویش می پـیچـد |
زنـقــصــان نـیـســت پــروا مـایـه داران مـروت را | تنک مایه است هر کس از زیان بر خویش می پیچد |
بهم خواهد شکستن سروبـستان بـال قمری را | چـنین کز رشک آن سرو روان بـر خـویش می پـیچـد |
نمی پـیچـد ز آتـش هیچ مویی آنچـنان بـر خـود | کـه از نـظـاره آن نـازک مـیان بـر خـویش مـی پـیچـد |
چو تار سبحه صددل گرچه در هر حلقه ای دارد | کـمند زلفـش از غـیرت همان بـر خـویش می پـیچـد |
بـه ایـن امـیـد کـز تـنـگ دهـانـش سـر بـرون آرد | سخن در کام آن شیرین زبـان بـر خویش می پـیچـد |
دل ســنـگ از فـراق تــازه رویـان داغ مـی گـردد | گلی هر کس که چیند بـاغبـان بـر خویش می پیچد |
نـبـرداز رشـتـه جـان وصـل پـیـچ و تـاب را بـیرون | در آغـوش گـهر این ریسـمـان بـر خـویش می پـیچـد |
اگـر تــر نـیـسـت از رفـتــار آن سـرو روان صـائب | چـرا چـنـدین زمـوج آب روان بـر خـویش مـی پـیچـد؟ |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج