نه شـبـنم اسـت چـمـن را بـه روی آتـشـنـاکعرق زروی تو کرده است گل به دامن پاکچنین که از شب هستی دماغ من تیره استبـه چـشم آینه ام صیقل اسـت تـیغ هلاکتــ…
نه شـبـنم اسـت چـمـن را بـه روی آتـشـنـاک | عرق زروی تو کرده است گل به دامن پاک |
چنین که از شب هستی دماغ من تیره است | بـه چـشم آینه ام صیقل اسـت تـیغ هلاک |
تــو از فــشــانـدن تــخــم امـیـد دســت مــدار | کـه در کــرم نـکـنـد ابــرنـوبــهـار امـســاک |
بـــه آفــتــاب ازیــن راه صــبـــحــدم پــی بـــرد | قـدم بـرون مـنـه از شـاهـراه سـینـه چـاک |
فــــروغ آیـــنـــه جــــام جــــم بــــه گــــرد رود | ز گـرد کـیـنـه اگـر ســیـنـه تــو گـردد پــاک |
تــو فــکـر نـامـه خــود کـن مـی پــرســتــان را | سـیاه نـامـه نخـواهد گـذاشـت گـریه تـاک |
بـه چـشـم همت مـا سـر گـذشـتـگـان صـائب | یکی اسـت طـوق گریبـان و حـلقه فـتـراک |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج