فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٤٠٨: راز را در سینه دشوارست پنهان داشتن

راز را در ســیـنــه دشــوارســت پــنـهـان داشــتــنورنه آسـان اسـت اخـگـر در گـریبـان داشـتـنگـوی تـوفـیـق از خـم چـوگـان گـردون بــردن اسـتگوشه کردن …

راز را در ســیـنــه دشــوارســت پــنـهـان داشــتــنورنه آسـان اسـت اخـگـر در گـریبـان داشـتـن
گـوی تـوفـیـق از خـم چـوگـان گـردون بــردن اسـتگوشه کردن از جهان، سر در گریبـان داشتـن
ابــر هـیـهـات اسـت بــیـرون آیـد از تـسـخـیـر بــرقعشـق عالمسـوز را پـوشـیده نتـوان داشـتـن
مـی کـنـد از مـهـر خـامـوشـی تــراوش راز عـشـقمشک را در نافه ممکن نیست پـنهان داشتن
سـینـه هـا را مـی کـنـد گـنـجـینـه گـوهـر چـو کـوهزیر تـیغ از سخت جـانی پـا بـه دامان داشتـن
از زمــیــن شــور بــاشــد زعــفــران کــردن طــمــعدلگشـایی چـشـم از صحـرای امکان داشـتـن
ترک خواهش کن که می سازد صدف را دل دو نیمکـاسـه دریـوزه پــیـش ابــر نـیـسـان داشـتـن
هـســت بــاران داشــتــن از کــاغــذ ابــری طــمــعچـشم ریزش از کف خـشـک لئیمان داشـتـن
خـوار مـی گـردد عـزیزان را کـند هر کـس کـه خـواراز بـصیرت نیسـت یوسف را بـه زندان داشتـن
بـهـتـر از گـنـج گـهـر بـی خـواسـت بـخـشـیدن بـودپــاس آب روی ســایـل از کـریـمـان داشــتــن
از شـکـسـت دل دو جـانـب را رعـایت کـردن اسـتپـیش زنـگـی در بـغـل آیینـه پـنـهـان داشـتـن
لـــرزش بـــیـــدل بـــه جـــان در زیـــر تـــیــغ آبـــدارهست چون پـاس نفس در آب حیوان داشتـن
مـی کــنـد دل را چــو ســرو آزاد از دلـبــســتــگـیچشم پـیش پـا چو نرگس در گلستان داشتن
زیـر ســرو و بــیــد دامــان طــمــع وا کــردن اســتکاسـه دریوزه پـیش این خـسـیسـان داشتـن
قــطــره نــاچــیـز را تــشــریـف گــوهــر مــی دهــدیـاد گـیـریـد از صـدف آیـیـن مـهـمـان داشـتـن
صــد دل آشــفــتــه را شــیـرازه مـی بــایـد شــدننیست معشوقی همین زلف پریشان داشتن
دیـدی از اخــوان چــه خـواری هـا عـزیـز مـصـر دیـدچـشـم دلجـویی نمی بـاید ز اخـوان داشـتـن
ایـن جـواب آن غـزل صـائب کـه راقـم گـفـتـه اسـتگنج پـابـرجـاست پـای خود بـه دامان داشتـن

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج