نیست نم در جوی من چون گردن مینای خشکیک کف خـاک اسـت بـرسرمغزم از سودای خـشکنــقــطــه خــال پـــریــرویــی اگــر مــرکــز شــودمـی تــوان صـددور چـون …
نیست نم در جوی من چون گردن مینای خشک | یک کف خـاک اسـت بـرسرمغزم از سودای خـشک |
نــقــطــه خــال پـــریــرویــی اگــر مــرکــز شــود | مـی تــوان صـددور چـون پــرگـارزد بــاپــای خـشـک |
می شود نقد حـیاتـش همچـو قارون خـرج خـاک | هـرکـه از عـقـبـی قـنـاعـت کـرد بـا دنـیای خـشـک |
نسـبـت دشت خـتـن بـاوادی مجـنون خـطاسـت | لاله را خون درجگر شد مشک ازین صحرای خشک |
نـیـسـت غـیـر از مـغـز مـا سـودایـیـان بـی دمـاغ | زیـر چــرخ آبــگـون پــیـدا شـود گـر جــای خــشــک |
در سـر کـوی تـو پـایـم تـا بــه زانـو در گـل اسـت | مــن از دریـا گــذشــتــم بــارهـا بــا پــای خــشــک |
می رساندم پـیش ازین از شیشه خـالی شراب | مـی خـلـد می در دلـم امـروز چـون مینای خـشـک |
قمریان را در نظر گشتـه است چون سوهان روح | پــیــش نــخــل آبــدارش ســرو رابــالــای خــشــک |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج