در هر نظـاره ام ز تـو پـیغـام تـازه ای اسـتهر گردشی ز چشم توام جام تازه ای استهــر روز از لــب تـــو دل تـــلــخـــکــام مــنامـیـدوار بــوســه و پــی…
در هر نظـاره ام ز تـو پـیغـام تـازه ای اسـت | هر گردشی ز چشم توام جام تازه ای است |
هــر روز از لــب تـــو دل تـــلــخـــکــام مــن | امـیـدوار بــوســه و پــیـغـام تــازه ای اســت |
از پختگی اگر چه مرا عشق سوخته است | هر لحـظه در دلم هوس خـام تـازه ای اسـت |
هر زخـم تـازه بـر دل من یار کهنه ای است | هر داغ کـهنه در جـگـرم جـام تـازه ای اسـت |
بـا عـاشـقـان مضـایقه کردن بـه حـرف تـلخ | آگاه نیسـتـی که چـه دشنام تـازه ای اسـت |
هـر چــنـد کـهـنـه تــر شـود آن یـار تــازه رو | مــا را ازو تـــوقــع انــعـــام تـــازه ای اســـت |
ای دل حـساب خویش بـه آن زلف پـاک کن | کز خط رخش بـه فکر سرانجام تازه ای است |
آن را کـه هـسـت کـعـبـه مـقـصـود در نـظـر | چـشـم سـفید، جـامه احـرام تـازه ای اسـت |
صـائب بـه دور عـارضـش از خـط مـشـکـبـار | بـر هر طرف که می نگری دام تـازه ای است |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج