فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 31 فروردین 1404

پایگاه خبری شاعر

شماره ٤٠٠: هر زمان در شهر بند عقل، سور و ماتمی است

هر زمان در شهر بند عقل، سور و ماتمی استجـز جـهان عشـق نبـود گر جـهان بـی غمی اسـتدیدن خـلـق اسـت بـیمـاری و وادیدسـت نـکـسعـیـد و نـوروز از بـرای بـی …

هر زمان در شهر بند عقل، سور و ماتمی است جـز جـهان عشـق نبـود گر جـهان بـی غمی اسـت
دیدن خـلـق اسـت بـیمـاری و وادیدسـت نـکـس عـیـد و نـوروز از بـرای بـی دمـاغـان مـاتـمـی اسـت
رفـتــه و آیـنـده اهـل حــال را مـنـظــور نـیـســت از حـیات جـاودانـی خـضـر را قـسـمـت دمـی اسـت
هـر کـه در دریا شـود اهل بـصـیرت چـون حـبـاب هر نظـر محـو جـمالی، هر نفـس در عـالمی اسـت
گـفـتـگـوی عـشـق را هـر گـوش نـتـوانـد شـنـید نیسـت جـز چـاه ذقـن، این راز را گر محـرمی اسـت
حـسن هیهات اسـت نادم گردد از خـوانخـوارگی می پرد چشم و دل خورشید هر جا شبنمی است
از درشـتـی های خـط خـوبـان ملایم می شـوند ما جـراحـت دیدگان را خـط مشـکین مرهمی اسـت
نـقـطـه مـوهوم کـز خـردی نمـی آید بـه چـشـم پـیش چـشـم خـرده بـین مـا سـود اعـظـمی اسـت
بــس کــه صــائب دیـدم از نـادیـدگـان نـادیـدنـی زنــگ بــر آیـیـنــه طــبــعــم بــهـار خــرمــی اســت

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج