رانـدی ز نـظــر، چــشــم بــلــا دیـده مـا رااین چشم کجا بـود ز تـو، دیده ما راسـنگی نفـتـد این طـرف از گوشـه آن بـاماین بـخت نبـاشد سر شوریده ما رامـ…
رانـدی ز نـظــر، چــشــم بــلــا دیـده مـا را | این چشم کجا بـود ز تـو، دیده ما را |
سـنگی نفـتـد این طـرف از گوشـه آن بـام | این بـخت نبـاشد سر شوریده ما را |
مـردیم بـه آن چـشـمه حـیوان کـه رسـاند | شرح عطش سـینه تـفسـیده ما را |
فـریـاد ز بــد بــازی دوری کـه بــرافـشـانـد | این عرصـه شـتـرنج فرو چـیده ما را |
هجران کسی، کرد به یک سیلی غم کور | چـشـم دل از تـیغ نـتـرسـیده مـا را |
ما شعله شوق تـو بـه سد حیله نشاندیم | دامن مزن این آتـش پـوشـیده ما را |
نـاگـاه بــه بــاغ تــو خـزانـی بــفـرسـتــنـد | خرسند کن از خود دل رنجیده ما را |
بـا اشک فرو ریخت ستـمهای تـو وحـشی | پـاشـید نمک، جـان خـراشیده ما را |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج