فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

شماره ٣٩٩: تا چون درویشان توان با گاه گاهی ساختن

تـا چـون درویشان تـوان بـا گاه گاهی سـاخـتـناز سبک مغزی است با زرین کلاهی ساختنخاک در چشمش، اگر گردد به ظاهر گوشه گیرهر کـه بـتـواند پـنـاه از بـی پـن…

تـا چـون درویشان تـوان بـا گاه گاهی سـاخـتـناز سبک مغزی است با زرین کلاهی ساختن
خاک در چشمش، اگر گردد به ظاهر گوشه گیرهر کـه بـتـواند پـنـاه از بـی پـناهی سـاخـتـن
در تــلـاش نـام نـتـوان چـون عـقـیـق سـاده لـوحبـا دل پـر خـون بـه ننگ رو سیاهی سـاخـتـن
بـسـتـر و بـالین ز خـشت و خـاک کن در زندگیعاقبـت چون خوابگاه از خاک خواهی ساختن
از بــرای طـعـمـه چــون قـلـاب گـردن کـج مـکـنتا بـه آب خشک بـتوان همچو ماهی ساختن
بـهر قـطـع راه عـقـبـی بـال سـامان دادن اسـتسیم و زر را پـیشتـر از خویش راهی ساختن
در هوای جـذب دنیای خـسیس ای سست مغزرنگ خود چون کهربـا تـا چند کاهی ساختـن؟
مــی تــوانـد غــوطــه در دریـای آتــش زد دلــیـرهر که بـتـواند بـه قـرب پـادشـاهی سـاخـتـن
از مـحــیـط آفــریـنـش فــلـس اگــر داری طــمـعبـا هزاران خـار می بـاید چـو ماهی سـاخـتـن
از گرانجانان به چوگان گوی سبـقت بـردن استقـامت خـود خـم بـه فـرمـان الـهی سـاخـتـن
نـیـسـت مـمـکـن صـائب از روبـاه آیـد کـار شـیـرمصـلحـت نبـود رعـیت را سـپـاهی سـاخـتـن

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج